ارغوان


ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش.
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من




برای تو


ای شب از رویای تو رنگین شده            سینه ازعطرتوام سنگین شده


 ای به روی چشم من گسترده خویش          شادیم بخشیده از اندوه بیش


 همچوبارانی که شوید جسم خاک            هستیم ز آلودگی ها کرده پاک


 ای در بگشوده بر خورشیدها                     در هجوم ظلمت تردیدها


فروغ فرخزاد






سمت عشق

هنوز بوی تو از سمت عشق می آید
نگاه کن که چه بیهوده آرزومندم
به احتمال بعیدی چگونه دل بستم
چه ساده ام که به لبخند سایه پابندم

به احترام نگاهی که شعله شعله مرا
میان آتش شرم و گناه می سوزد
به لحظه لحظه ی یک انتظار طولانی
که چشم های مرا روی راه می دوزد

نشسته ام که بگویم هنوز یادم هست
که بی تو رسم تنفس چه کار دشواری است
شتاب عقربه ها در گذشت سرد زمان
برای من گذری بی دلیل و تکراری است


هزار کوچه ی خالی ، هزار شب فریاد
چقدر حس نیازم به گریه پر رنگ است
چه انتظار غریبی برای بودن تو
که راه تا تو رسیدن هزار فرسنگ است




شیرین است


*برای دیدن تو انتظار شیرین است*


*بهانه های دل بیقرار شیرین است *

*درخت هنجره ام وقف باغ توفان باد*

*شکوفه دادن سر، روی دار شیرین است*

*لطیف و سبز و غزل گونه می رسی از راه*

*بهار عمر منی،بهار شیرین است*

*میان آتش عشقت چه سبز می رویم!*

*جوانه بستن دل در شرار شیرین است*

*به گرد چشم تو گردم،همواره تا جان هست*

*فنا شدن به سر این مدار شیرین است*





فکرش را بکن...

تمـــــــامـــ مے شــومــ شبـــے . . .
فکـــرشــ را بکن . . !
یکــــ روز مــی آیـــے و مےبـــیـــنـــے . . .
نه من هستــــم . . . نه این کلمــــات . . .





گزارش تخلف
بعدی