شعر
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم
شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل ضرورتست که درد سر خمار کشم
من در تو پنهانم تو در من
*************
باور نکن تنهاييت را
من در تو پنهانم تو در من
ازمن به من نزديكتر تو
ازتو به تو نزديكتر من
باور نکن تنهاييت را
تا يك دل و يك درد داری
تا در عبور از کوچه ی عشق
بر دوش هم سر مي گذاری
*
دل تاب تنهايي ندارد
باور نکن تنهاييت را
هر جای اين دنيا که باشي
من با توام تنهای تنها
*
من با توام هر جا که هستي
حتي اگر با هم نباشيم
حتي اگر يك لحظه يك روز
با هم دراين عالم نباشيم
*
اين خانه را بگذار و بگذر
با من بيا تا کعبه ی دل
باور نکن تنهاييت را
من با توام منزل به منزل
***********************
تقديم به بهترينم:)